ملت یک عیب کوچک دارند هفت تا سوراخ قایمش می کنند، هزار جور تمهیدات می اندیشند تا افکار عمومی را به سمت یک مشت اراجیف ببرند تا کسی نفهمد دارند چه کار می کنند، خیمه شب بازی راه می اندازند ، هزاران نفر نمایشنامه نویس استخدام می کنند تا ترتیب نوشتن یک سری متن قدرمند را بدهند که حتی بتواند در عرصه های بین المللی هم مخاطبان را جذب کند، کلی سرمایه گذاری های کوتاه مدت و بلند می کنند تا بتوانند ایراد هایشان را قایم کنند ، اصلا آنقدر باهوش و با استعدادند که می توانند عیب هایشان را مثل یک نقطه ی قوت غیر قابل انکار به خورد ملت بدهند، حتی اگر عیب هایشان به اندازه ی یک شتر پروار هم بزرگ باشد، آنقدر شعبده بازی بلدند که آن شتر بشود یک سوزن و در انبار کاه گم شود، هزار جور آشنا و روشنا می تراشند که در کوچه و بازار جار بزنند که از آنها بی عیب تر و پاک تر و خیر خواه تر کسی نیست، جار زن هایشان هم آنقدر با کمالات اند که کدام ابلهی است که حرفشان را باورنکند، باور نکردن حرفهایشان مثل این است که مثلا الان دارد باران می آید آنوقت بگویی باران نمی آید، آخر مگر کوری باران را نمی بینی ، وقتی دارد باران می بارد،پس دارد می بارد، این را باید در آن کله ی پوکت فرو کنی و هیچ حرفی هم از نیامدن باران نزنی ،فهمیدی!
آنوقت با این اوصاف ،ما ندانم کاری را به نهایت رسانده ایم و داریم دیوانگی مان را داد می زنیم!!