همین آدم چشم چران را می گویم ، همین که چند روزی است نگاهش را به طرز فاحشی می دزدد، حواسش هست نگاه نکند.

همین رفیق گلم را می گویم ، همین که شنبه صبح سلام کرد و گفت :"ماه رمضون شده ، من دیگه از شرکت باهات چت نمی کنم!" بعد هم یک خداجافظی فرستاد و آفلاین شد و حواسش هست دیگر از محل کارش لاگین نکند.

همین فامیل نزول خورمان را می گویم ، همین که سود پولش را این یک ماه نمی گیرد ، همین که روزها را می شمارد که سر ماه را گم نکند.

همین من ، همین منِ ابلهی که خدایش این تشنگی است و حواسش هست حفظش کند تا دم غروب، نه با آب نخوردن! همین که می خواهد گرسنگی اش به هدر نرود،نه با خوراک نخوردن! همین منِ نادان و احمقی که می خواهد شرمنده ی دهان از صبح بسته اش نشود ،همین من که همه ی بدبختی اش شده این که مزورانه مومن به نظر برسد، که دست و پایش را ،چشم و گوشش را ،جمع کرده مثلا!

همین را می گویم که اعتبار خدایش یک ماه است، همین که گناه نمی کند که روزه اش نباید باطل شود، فقط! گور پدر آدمیتش که از اول باطل بود!

همین را می گویم.

+ نوشته شده در سه شنبه سوم مرداد ۱۳۹۱ساعت ۶:۳۲ ب.ظ توسط zmb |