ترانه ی کوبایی گوش دادن علت می خواهد، آدم همین طوری و بی دلیل نباید چند ساعت "خداحافظ فرمانده" را به زبان اسپانیایی گوش بدهد، تازه وقتی خواننده اش فرانسوی باشد.یکبار یک دانش آموخته ی کمبریج که در یک موسسه تحقیقات منطقه ی استراتژیک خاورمیانه در انگلستان کار می کرد گفت چه گوارا یک چهره ی تبلیغاتی بود، یعنی می خواست بگوید عمیق و ریشه دار نبود، همیشه دوست داشتم یک تحلیل مفصل بگوید از این موضوع اما نشد.
این ترانه را که گوش می دهم فکر می کنم همان جمله ی اولش ، همان که می گوید :"به دوست داشتنت خو گرفتهایم*" پاسخ می دهد به این که چرا در بعضی جوامع شخصیت هایی وجود دارند که سطح تاثیرشان انقدر زیاد است .مردم به داشتن آنها خو می گیرند و به دلیل همین خو گرفتن است که اثرشان اتفاقا عمق هم می یابد.خصوصا وقتی حکومت مثلا آپارتاید باشد هر چند در حلقه ی ضعیفش،و مردم روحیه پیشوا دوستی داشته باشند آنوقت جنگ های پارتیزانی و چریکی و بالطبع قهرمان های ملی قریب تر می شود.حتی اگر جنگ نمادینی میان مثلا سوسیالیسم و سرمایه داری راه بیوفتد که نهایتا چه رسمی چه به طور غیر رسمی برنده امریالیسم باشد، باز هم از محبوبیت قهرمان های مبارزه برای کلمه ای مثل کلمه ی آزادی ذره ای کم نخواهد شد.
با اینحال که شخصیت هایی مثل "گوارا" دهه هاست محبوب هستند و قابل احترام، نمی دانم این چه حسی است که می گوید خیلی هم نمی شود خوشبینانه آنها را صاف و صادق دانست با مردمانشان، ممکن است دچار نوعی بدبینی شده باشم،شاید هم علتش این است که کار فکری و طولانی را خیلی بیشتر از مبارزات مسلحانه دوست دارم و فکر می کنم نتایجش قطعا پایدارتر است، یا شاید هم علتش خیانت ها و تحریف های تاریخی است که در کشورها، بعد از تحولات رایج می شود، است، نمی دانم!
*We learned to love you