هنوز ده صفحه از کتابی که جلویم بود مانده بود، تقویمم دستم بود و تا بود می خواستم اسم کتاب و نویسنده و تاریخ خواندنش را بزنم، برای امسال سومی است،وداع با اسلحه، ارنست همینگوی، بیست وشش فروردین. تاریخ را اشتباه زدم بیست و ششم و فکر کردم چه کسی بیست و ششم زنده است، ده صفحه آخر را که تمام کردم دیدم تمام دنیا تمام شد، همه مردند ، حتی آدمی که زنده مانده بود هم یک جور مرده به نظر رسید ، طوری که توی دل آدم خالی می شد از اینهمه افتضاحِ واقعی که نمیشود نادیده اش گرفت و جنگ همه اش را درست می کند، هر چند این جنگ که با چندین گالن شراب و کنیاک و آبجو و انواع زن پیش رفته بود با جنگی که توی سر من همیشه نماد جنگ است زمین تا آسمان فرق دارد و این خیلی چیزها را عوض می کند و می تواند یک دعوای حسابی راه بیندازد که مثلا چرا باید هر دو را جنگ نامید و به این ترتیب من به غلط کردن بیوفتم که نه بابا این جنگ که در ایران بود جنگ نبود و یک چیزی ماورای تصور است و اینها، اما کلیاتش در ذهنم عوض نمی شود و همچنان معتقدم این یک کلمه است، جنگ ،هر چند قدم به قدمش فرق دارد.
نمی دانم پر رنگ شدن این کلمه ی سخت و نحس به خاطر ویژه نامه ی ارزشمندِ مهرنامه بود که جنگ و صلح است و دائم روی میزهای وسط هال ولو است و هر طرف می روم دوست دارم کنارم باشد یا نه و حتی نمی دانم این حس خالی شدن دلم در اواسط پاراگراف قبل به خاطر چاپ نشدن این مجله از بهمن ماه است یا چیز دیگری است، هر چند مجله زیاد مهم نیست، مهم این است که هیچ کس نمی گوید توقیف شده و واقعا هم نشده و چاپش معلق است و این یعنی یک جور کمبود ، که نمی دانی کمبود چیست، اما هست.کم بودن چیزهایی که باعث می شود هر اتفاقی در رسانه بیوفتد اما مهم نباشد یا اصلا خود رسانه مهم نباشد و مجله خوانده نشود و آن چند جلد هم دیگر چاپ نشود و چیزهایی همیشه کم باشد و نفهمی کم است و این مسائل.
پاراگراف آخر را دوست دارم بگویم اوضاع خوب است و همه چیز مرتب است و بهار شده و آفتاب بعد از باران تابیدن گرفته ،قبلش هم رعد و برق زده بود و اگر کسی پای رفتن داشته باشد الان جان می دهد برای صحرا گردی و پیدا کردن قارچ، پای بوته های کَما کوهی که از پارسال مانده اند و حاشیه های زمین های گندمی.زمین جان می دهد برای اینکه پشتت را کنی به جاده و راه بیوفتی توی دشت و بروی و بروی و عین خیالت نباشد، هیچ چیز.
*گور نبشته ای برای یک دهقان/پل الوار-ویژه نامه ی مهرنامه،جنگ و صلح