جلویم یک ردیف کاغذ است ، با دو سه رنگ خودکار، روی چند Browser مختلف با لاگین های مختلف یک سیستم را که داکیومنت ندارد، بررسی می کنم، می خواهم سر در بیاورم روند کار کردنش چطوری است،روی خطوط اصلی کد ها BreakPoint گذاشته ام، دیتایی که به کد ها پاس می شود را نگاه می کنم، دیتا بیس هم باز است ، با دیتای دیتا بیس مقایسه میکنم،باگ ها را یادداشت می کنم، بعضی را همان موقع رفع می کنم و تغییرات را هم یک جای دیگر یادداشت می کنم.
این کارها همان کارهایی است که هیچ کس از آن سر در نمی آورد، وقتی از من می پرسند سر کار چه خبر؟ خب باید از این اراجیف به هم ببافم ، تازه این غیر تخصصی ترین و عامیانه ترین روش بیان کاری است که امروز انجام می دهم!
در حقیقت کاری که من انجام می دهم اصلا معلوم نیست چه کاری است، نوشتن چند خط یادداشت وسط این ماجراها، مفهوم ترین کاری است که می شود انجام داد.گیتار گوش می دهم، Tear of Fire، نواخت زیبایی است، بی کلام،
دلم آتش می خواهد، بی اشک اما، دلم می خواهد دلم بسوزد، با اشک اما...دلم... سنگ است اما...