نمی خواهم پایان زیارت برسد اینبار، میخواهم همینجا بمانم تا استجابت. وضعیت عجیبیست وقتی چیزی بخواهی و کمترین نقشی در رخدادن آن نداشته باشی. تا آستانه چهل سالگی آمدن این را آموخته که بسیاری از امور با کوشش و تلاش و پایدار ماندن شدنی هستند، اما اموری در این عالم هرگز به هیچ چیز معلومی مربوط نیست، میشود یا نمیشود، و آدمیزاد حتی از لحظه پس از شدن یا نشدن کوچکترین اطلاعی ندارد، اما دعا میکند.
امن و آرام حرم و صحنهای نزدیک حرم بیپایان است. هرچه بنشینم و به یک وضعیت بینابینی بیاندیشم و عبور اینهمه آدم خسته نمیشوم. مدام انگار حرفی از پس حرف در سرم میآید و باز سکوت. ریتمی نامرتب اما معنیدار درست میشود و این خاصیت چنین مکانی است.